The Solitary Path of a Convicted Man

دلم میخواد بهت زنگ بزنم هستی، شاید راحت تر بتونم چیزایی رو بگم که پیام دادن خرابش میکنه./نمیخواستم بگم فهمیدم که وقت جنگ مسدودی رو برداشته بودی. چمیدونم شاید دلت میخواست بدونی ازت خبر میگرم یا نه.
حالا هم مث همون، چرا چیزای ساده باید انقد سخت بشن.
اگه میخواستم مزاحمت بشم تاحالا هزاربار بهت زنگ زده بودم

میدونم داری منو میبینی، اینطوری بی اعتنایی نکن
...
چیزا توی ذهنم تکرار میشن: ماریا، مال من شو! /تابِ کوچه را ندارم. یا یه شعر دیگه از مایاکوفسکی: در طلبت؛ مسیحی وار می گویم/ خدایا! برسان روزی‌ام را/ قوتِ لایموتم را...

...
ازین میترسم که یه روز بفهمم دیگه هیچوقت؛ هیچ‌کجا قرار نیس ببینمت. و من هر روز سعی میکردم که یه روز دیگه هم بتونم دوستت داشته باشم/ هر روز از یه ستون به ستون دیگه بپرم 

میدونی، حالا هر روز حرفا توی دهنم ماسیده میشن و فهمیدم علاج حتی توی ارتباط گرفتن هم نمیتونه باشه.
نگاه میکردم به دور و برم که یه نفر حتی ذره ای شبیهت باشه، شکل خندیدنت و فرم بینی‌ت.
اما حتی اگه بود هم من زنباره نبودم. 

میخوام برگردم هستی، میخوام درکم کنی و یه راه نشونم بدی

...
ازین کار و حرفا خسته‌م هستی، علاقه ای هم ندارم حتی یک کلمه درموردشون حرف بزنم/ میخوام بذاری باهات حرف بزنم عزیزدلم

...

بهت گفتم تورو مث همسر دوست دارم، اما هنوز بهم فرصت ندادی سعی کنم تا بفهمم اصن میتونم تو چشمت کافی باشم.
میتونم اون ادمی بشم که باخودت بگی: لااقل تو یه قسمتِ زندگی تکلیفم معلوم شده دیگه لازم نیس خودمو اذیت کنم.

همه‌ی پلشتای دورم ازدواج کردن و من واسه ساده ترین مسائل مدام دارم احساسِ بد پیدا میکنم.
من دشمنت نیستم هستی

۲: فقط دلم میخواد قایقم رو بندارم توآب و شروع کنم پارو زدن/مثِ چی پارو زدن

...

بهم فرصت بده تو شرایط عادی بشناسیم، بعد اگه هنوز نخواستی برو./بذار حرف بزنیم عزیز دلم



...

... ولی تو آدم بدی نیستی، حتی وقتی با صدمه زدن سعی میکنی ناامیدم کنی هنوزم آدم بدی نیستی.
آدمی هستی که فکر زخمای خودشه. 



...

اگه هزاربار برمیگشتم به اول/هزاربار میدونستم وضع به اینجا میرسه/هنوزم با همه‌ی سختیاش انتخابت میکردم. 

...
استیون ویلسون توی هپی ریترنز شرایط بد رو به صبر برای قطاری که سرعتش رو کم نمیکرد توصیف میکرد./خب وقتی داشتم میسوختم چیکار میکردم؟ سعی میکردم برات بانمک باشم؟
وقتی گریه‌م میگرفت سعی میکردم بخندم؟ 

من نمیدونم دقیقا همه ی اون چیزی که تو میگفتی میتونستم باشم یا نه، اما میدونم وقتی میگفتی: اینطوری/توی وجودم گارد میگرفتم که بی شکل باشم.
چون میترسم روزایی که ذوقم خشک شده آدم بی‌مصرفی بنظر برسم 

نمیخوام هیچ شکلی باشم هستی. میخوام صدات رو بشنوم/میخوام برگردم/میخوام ببینمت

...
مث ننگه واسه ادم، اما اگه بگی حتی دستِ خالی میام خواستگاری‌ت که باور کنی دوستت دارم./من دلم واست تنگ شده عزیزِدلم، یا باهام حرف بزن یا بذار برگردم.
۲: بهت گفتم زمان واسم از دست رفته و دلم نمیخواد از چیز دیگه بگم، حتی بخوامم حالم طوری نیس که بتونم.
...
میخوام برگردم هستی، من بیشتر ازونم که این کوتوله‌ها بخوان از دیدن ناراحتیم نیشخند بزنن و قضاوتم کنن.

...

به اسم کوچیک صدام بزن/بعد اسممو بذار کنار اسم خودت/سینا و هستی، یا هستی و سینا [که نگی چرا اسم خودتو اول آوردی]/ یعنی فک نمیکنی هم آهنگه، یا انگار ازهم جدا نبودن؟



...
گاهی وقتی موهات کوتاه بود و به عقب و کناره ها میدادیشون توی ذهنم شیرینی صورتت وایبِ پرنسس دایانا میداد... میتونم اینو واقعا نشونت بدم.


...

آدم اندازه ای قوی نیست که فقط بخاطر خودش زندگی کنه/وقتی میگم دوستت دارم یه آدم تماما خودخواه نیستم، درواقع نیمه-خودخواه‌م.
نیمه‌ی دیگه‌ش چیزیه که تو ازم بخوای

۲: نیمه‌ی من رهاشدن از رنجِ بی‌تو بودنه. خالی، بدون هیچ چیز دیگه. خودخواهی من همینه

...

قول میدم آدمی نیستم که بگی اومده که با ادعا بره.
قول میدم همیشه یادم بمونه وقتی مسیرم رو گم کردم بهم مسیر تازه ای دادی.قول میدم حال خرابیای بی‌تو از یادم نره...


...


۲: وقتی ازت دورم نمیتونم آدم خوشحالی باشم، انگار زبونم لال آدمی‌م که صبح نزدیکی رو خاک کرده.

...
فک میکنی من پی فرصت بودم، هیچوقت نفهمیدی سعی میکردم کسیو که همون اول به ناحق ازم گرفته بودن رو پس بگیرم. 

...






ارت نیس؛ ذوق آدمه، وقتی خودش رو توی شرایطی که نباید قرار میداد قرار میده.دست و پنجه کردن با چیزایی که نباید دست و پنجه نرم میکرد. ظرفیتی که بیخودی پر میشد. هرکسی نمیتونه بگه من شوپن‌م،ولی بجاش میتونه بگه ذوقم کور شده/کمرنگ تر از دیروزم.

The Solitary Path of a Convicted Man

Bruce Soord