از غزال و پوران و بسطامی عقربه زلفت کجت .به قول دو دوستمون شعرشو چرا عوض کردی

خب شعرشم عوض نمیکردی دیگه

دسمال به دستان در جهان ماندگارند

تا بهار دلنشین،آمده سوی چمن
ای بهـــار آرزو بر ســـرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیــــانم کن گـــذر
تـــا که گلبـــاران شـــود کلبــه ی ویـران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سِپندم بر سر آتش، نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار،بنشین نشان سوز نهان

تا بهار دلنشین،آمده سوی چمن
ای بهـــار آرزو بر ســـرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیــــانم کن گـــذر
تـــا که گلبـــاران شـــود کلبــه ی ویـران من

بــازآ ببین در حیرتم،بشــکن سکوت خلوتم
چون لاله ی صحرا* ببین،بر چهره داغ حسرتم
ای روی تـــــــو آیینه ام،عشقت غـــمِ دیرینـــه ام
بـــــــازآ چـــو گل در این بهار،سر را بِنِـــه بر سینه ام

تا بهار دلنشین،آمده سوی چمن
ای بهـــار آرزو بر ســـرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیــــانم کن گـــذر
تـــا که گلبـــاران شـــود کلبــه ی ویـران من

تا بهار دلنشین -  سالار عقیلی

Salar Aghili Asheghi Album Negara - سالار عقیلی - آلبوم عاشقی - نگارا

بزن باران

خواننده : ماندانا خضرایی

آهنگساز و تنظیم کننده: بابک شهرکی

ترانه سرا: ماندانا خضرایی

ماندانا خضرایی - بزن باران _ Mandana Khazraei _ bezan baran

Hengameh

Dele Sheyda دل شیدا علیرضا افتخاری

سالار عقیلی - مدامم مست

عشق دیرین، جدیدترین اثر سالار عقیلی است که  به بازار عرضه شده است، که شامل تصانیف
 
قدیمی از ساخته های عارف و شیدا همچون، از خون جوانان وطن و زلف سرکج و ... با تنظیم آقای
 
مهرداد دلنوازی می باشد. 

سالار عقیلی...عشق دیرین

ترانه سرا: عبدالجبار کاکائی | آهنگساز: ستار اورکی

www.facebook.com/delnavazan.playlist

تازه تر کن داغ ما را ، طاقت دوری نمانده
شکوه سر کن در تن ما ، تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگر ها ای دریغ
دل به زخمی شعله ور شد
جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ی ما ، داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما
ای وای
تازه تر کن داغ مارا ، شعله زد جانم ، خدا
با تو هرگز بر نگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد ، بر تن
جان چه باشد ، بر کف
تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگی ها با یاد تو
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد ، بر تن
جان چه باشد ، بر کف
تا سپارم در راه تو

تیتراژ پایانی سریال سالهای مشروطه | سالار عقیلی

آهنگساز: مهرداد دلنوازی | آلبوم: عشق دیرین

www.facebook.com/delnavazan.playlist 
‎ 
نغمه ی بزم جهان آه عاشقان است
در دل صاحبدلان سوز جان نهان است
به شوق تو سر می زند بر در زمان دل
که هر زمان پر می زند سوی آسمان دل
ای نگار ما، گلعذار ما چشم تار ما به راهت
طالع جهان، اختر نهان، صبح ناگهان نگاهت
راهی کوی تو را آشیان نماند
کشته ی روی تو را بیم جان نماند

نگار | سالار عقیلی

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می‌گذارند. 
دختر جوان به دلیل رفت‌و‌آمد‌هایی که به دربار شاه داشته، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می‌شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می‌کنند عقیده او را در ادامه ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی‌شود .
تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه‌ای از اوستا بوده، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می‌بیند...
مهرداد اوستا ماه‌ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم‌حرف می‌شود.
سال‌ها بعد از پیروزی انقلاب، وقتی شاه از دنیا می‌رود، زن‌های شاه از ترس فرح، هر کدام به کشوری می‌روند و نامزد اوستا به فرانسه. در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می‌شود و در نامه‌ای از مهرداد اوستا می‌خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه او تنها این شعر را می‌سراید.

 وفا نکردی و کردم، خطا نديدي و ديدم/
رمیدی و نرمیدم، بریدی و نبریدم/

اگر ز جمله ملامت،‌ شنيدم از تو شنيدم/
وگر ز کرده ندامت، کشیدم از تو کشیدم/

شکوه دارم شکوه دارم با دل بی غمگسارم/
مُردم ای مهتاب بسوزی همچو شمعی در مزارم/

بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا و بادم/
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم/

...
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم/
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم/

***
گذشتی و نگذشتم،شکستی و نشکستم/
بریدی و نبریدم، گسستی و نگسستم/

اگر که خانه به دوشم، اگر که باده پرستم/
کجا که با تو نبودم، کجا که بی تو نشستم؟

شکوه دارم شکوه دارم با دل بی غمگسارم/
مُردم ای مهتاب بسوزی همچو شمعی در مزارم/

بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا و بادم/
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم/

تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم/
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم/


 


شکوه - عبدالحسین مختاباد - مهرداد اوستا shekveh Mokhtabad

ای نامت از دل و جان…
در همه جا به هر زبان، جاری است
عطرِ پاک نفست؛ سبز و رها از آسمان جاری است…
نورِ یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری است
تو نسیم خوش نفسی
من کویر خار و خسم!
گر به‌ فریادم نرسی؛ من چو مرغی در قفسم…
تو با منی اما من از خودم دورم
چو قطره از دریا من از تو مهجورم
با یادت ای بهشت من آتش دوزخ کجاست؟!
عشق تو در سرشت من، با دل و جان آشناست…
چگونه فریادت نزنم؟
چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهایی؟
اگر زمین ویرانه شود…
جهان همه بیگانه شود تویی که با مایی

نگار | سالار عقیلی

Delnavazan3

Recent comments

Reza Parhizgar

user22621522

maryam golozar

hamid.mgh

Related tracks