زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیستگر سر کنم شکایت هجران غریب نیستجانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخشکز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیستگم گشته ی دیار محبت کجا رودنام حبیب هست و نشان حبیب نیستعاشق منم که یار به حالم نظ…
شكوى الهجران :'(
Home
Feed
Search
Library
Download