نشسته بودیم در حیاطِ باغ که فرزاد آمد جلوی در و گفت صدای باباعیسی میآید. دو به دو ترک موتور رفتیم تا خانه ای که مجلس زار آنجا بود. کفش و جورابها را درآوردیم و چون اتاق پر بود، نشستیم جلوی در. کمی که گذشت شیرچای تعارف …
اسمع عدن واليمن هل فعلا موجودة او تشابه صوتي
❤️
<3
به به... به این ساز کوبه ی