هایده - شیرین جان

گل امید ... با صدای خانم روح انگیز

وای نگو نگو نگو دیگه از گذشته  

آهنگ و تنظیم : استاد محمد حیدری
شاعر : هما میرافشار
خواننده : حمیرا

وای نگو نگو نگو دیگه از گذشته

نوروز با تمامی آیین ها و رسم هایش؛ از شروع تا پایانش: از چهارشنبه سوری اش تا سیزده به درش و خاطره هایی که از خود بر جای گذاشته است و بر جای می گذارد. ترانه قدیمی و زیبای بنفشه با صدای بانو گیتا شاید بخشی از آن خاطرات باشد     

بنفشه؛ ترانه قدیمی، بانو گیتا

ZendegiAyZendegi Pooran پوران - زندگی ای زندگی

Mahasti - Saaghi Bebin مهستی - ساقی ببین

آواز دل ـ بزم خصوصی هایده و حبیب‌الله بدیعی

شاخه نبات - مهستی

ترانه سرا و آهنگساز: جهانبخش پازوکی | آلبوم: موی سپید

www.facebook.com/delnavazan.playlist

موی سپیدو توی آینه دیدم
آهی بلند از ته دل کشیدم
تا زیر لب شکوه رو کردم آغاز
عقل هیم زد که خودت رو نباز
عشق باید پا در میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه
رفته بودم تا مثل یک کبوتر
باز کنم تو آسمون بال و پر
دیدم که شوقی ندارم به پرواز
عقل هیم زد که خودت رو نباز
رفتم که با شادیا سازش کنم
گل های گلدونو نوازش کنم
از دل بی حوصله غمگین شدم
تشنه ی دلداری و تسکین شدم

موی سپید | اکبر گلپایگانی

نگیری عشــــــــــقُ از من که می میرم به غربت / 
دلـــــم با درد این عشــــــق یه عمری کرده عادت / 
تو ویرون من یه سر گردون، فلک کارش همینه / 
منـــــــو رسوای عالم کرد خودش رســــــوا ترینه / 
ندیدی گریــــــــــه هامو، نخوندی قصــــــــه هامو / 
به اونجایی رسیدم که گم کردم خــــــــــــــــــــدامو / 
چه بنویسم از این دنیــــــــــا، به دنیــــــا دل نبندی / 
فقط یک آهِ و یک دم به فــــــــــــــــــــردا دل نبندی

هایده " نامه "

مهستی - آلبوم بیگانه - مگیرش از من 
 شعر و آهنگ : جهانبخش پازوکی در مایه ی دشتی
خدای من تو را قسم
به حرمت شکوه و غم
مگیرش از من
خدای من تو را قسم
به حرمت شکوه و غم
مگیرش از من
نیاور آن زمان که او
به عشق تازه رو کند
نیاور ای خدا که او
به خون من وضو کند
مگیرش از من

کنون که بسته عمر من
به گرمی وجود او
مگیرش از من
تب وفا شرر زند 
ز تار من به پود او
مگیرش از من

مرا از او جدا مکن
به بحرغم رها مکن
دل پر از محبتش
به رنج من رضا مکن
در این قفس خدایا
تو کرده‌ای اسیرم
رها مکن ز بندم 
که دور از او بمیرم
مگیرش از من

خدای من تو را قسم
به حرمت شکوه و غم
مگیرش از من
خدای من تو را قسم
به حرمت شکوه و غم
مگیرش از من
نیاور آن زمان که او
به عشق تازه رو کند
نیاور ای خدا که او
به خون من وضو کند
مگیرش از من

کنون که بسته عمر من
به گرمی وجود او
مگیرش از من
تب وفا شرر زند 
ز تار من به پود او
مگیرش از من

مرا از او جدا مکن
به بحرغم رها مکن
دل پر از محبتش
به رنج من رضا مکن
در این قفس خدایا
تو کرده‌ای اسیرم
رها مکن ز بندم 
که دور از او بمیرم
مگیرش از من


Mahasti - Saaghi Bebin مهستی - ساقی ببین

Hooman Mirfakhrai