توی ده شلمرود،
حسنی تک و تنها بود.
حسنی نگو، بلا بگو،
تنبل تنبلا بگو،
موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.
نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکُلی،
هیچکس باهاش رفیق نبود.
تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.
باباش می…
🔥
میشه دیگه هیچی نخوانی
دهنتو
چرا خوندیش