
منطقه امن
از گهواره به فکر گورم بودم
که خوابم نبرد هرچی قصه خوندن
روهم رفته همه میرن
منم مثلشون پر
میزنم
چشامو میبندم
بی حس به بودن
می پرم…
نسخ برگ سبز
در سطح شهر
اینجاها خلوته شب
نیاز نیست اصلا به شر
داشت دمش گرمه و …
خوابم نبرد هرچی قصه خوندم...
چشامو میبندم بی حس به بودن میپرم...
خفن بود دابش
عیول فکر نمیکردم انقدر توپ باشه
