عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم

عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم
من به لبخندی از تو خرسندم
مهر تو ای مه آرزومندم
بر تو پابندم
از تو وفا خواهم
من ز خدا خواهم
تا به رهت بازم جان
تا به تو پیوستم
از هم بگسستم
بر تو فدا سازم جان


عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم
من به لبخندی از تو خرسندم
مهر تو ای مه آرزومندم
بر تو پابندم
از تو وفا خواهم
من ز خدا خواهم
تا به رهت بازم جان
تا به تو پیوستم
از هم بگسستم
بر تو فدا سازم جان

خیزو با من در افقها سفر کن
دل نوازی چون نسیم سحرگاه
ساز دل را نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن
نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن

ASHEGHEM  MAN.MP3

تورج شعبانخانی_ فاصله

اگر برای بعضی خواننده ها بتوان "زیباترین" کار-ی در نظر گرفت و داریوش رفیعی , خواب و خیال یکی از بهترین هاست . 

نام آهنگ: خواب و خیال
نام آلبوم: زهره
خواننده: داریوش رفیعی (1337 - 1306 ه.ش)
آهنگساز: مجید وفادار
شاعر: محمود ثنایی (شهر آشوب)
سال تولید: 1334

خوابی بود و خیالی ما را روز وصال
رفت از یاد و تبه شد حال آن خواب و خیال
روزی دلکش و خرم بود فارغ خاطرم از غم بود
بر گل از دم فروردین، لرزان قطره شبنم بود
وه زان حسن و جمال ، وه زان حسن و جمال

جان را نشاط و مستی از روی تو بود
دل را امید هستی بر موی تو بود
ریزان ز شاخ سوسن‌ها گل‌ها بر سرما
لرزان ز عشق و بی‌تابی هر دم پیکر ما
ای کاش دامانت را از کف نمی‌دادم
چه شد آن وفا چه شد آن صفا ز چه از چشمت افتادم؟
چو گذشته‌ها به برم بیا که دهد غم بر بادم

خواهم بار دیگر با تو به صحرا رفتن
غم‌ها از دل بردن خوش به تماشا رفتن
ای رفته بیا تا نروم از دست
کین زخمه غم پاره دلم بشکست

داریوش رفیعی خواب و خیال - daryush rafiee - khabo khial

آواز داریوش رفیعی، آهنگسازی مجید وفادار، شعر  عبدالله الفت

تصنیف به سوی تو؛ آواز داریوش رفیعی

شب است و من از مه خود بیخبرم
عیان بود چهره ی او در نظرم
بهر طرف مینگرم جلوه کند در نظرم
یار سیه چشم
بود رخش مهر من و اختر من
صدای او ساز و لبش ساغر من
زند ره خواب و خیال از سر شب تا سحرم
یار سیه چشم
چیست گنه من؟ چو نگهت دل مرا برد
وه که هوس لب تو جان به لبم اورد
جز من بیدل که به غمت شده ام آشنا
کیست که همه عمر بدل خود غم تو پرورد
وه که کشدم نگه چشم عاشق فریبت
در همه شهر بخدا کس نباشد رقیبت
تو نازنین چه بخواهی چه نخواهی بتو دل دادم
دل مرا به نگاهی ببر اما مبر از یادم
به دیدنم چه بیایی چه نیایی خوشم از یادت
به روی من چه بخندی چه نخندی زغمت شادم

DarioushRafiee&Elahe - Yare Siah Cheshm/الهه و داریوش رفیعی - یار سیه چشم

اسیران بلا با صدای داریوش رفیعی

داريوش رفيعي - اسيران بلا

عشق خود حاشا مکن
با من چنین سودا مکن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
عشق خود حاشا مکن
با من چنین سودا مکن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
آتش بزن در سینه سودای هوس را
چون من اگر عاشق شدی بگذر ز دنیا
از عاشقی پروا مکن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
راضی مشو فریاد من هر شب رود تا آسمانها
راضی مشو نامت فتد در بیوفایی بر زبانها
اکنون که من هستم وفا کن
فردای بی فردا رها کن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
راضی مشو هر نیمه شب از سوز دل آهی بر آرد
راضی مشو بر چهره مهر و وفا داغی گذارد
در عشق من دل با خدا کن
فردای بی فردا رها کن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید

48 Marzieh Golden Songs, Vol. 1 - NexTaraneh

مرضیه - عشق خود حاشا مکن



۞ --www.facebook.com/as.music20-- ۞

داریوش رفیعی_ منتظرت بودم

دلم از نرگس بیمار تو بیمار تر است

متن ترانه :

کی از دل من میرود ارزوی شیرین

کی از زبانم می فتد گفتگوی شیرین

از خاطرم کی میرود یاد روی شیرین

دارم دلی افتاده در دام موی شیرین

پایم ز ره درمانده در جستجوی شیرین

 گمراه وسرگردان شدم من به کوی شیرین

شیرین من هرگز مبین ظاهر خموشم

ظاهر  خموش ودر نهان همچو می به جوشم

یکشب بیا ای ماه من سر بنه به دوشم



داریوش رفیعی - شیرین

ترانه سرا: لُعبت والا | آهنگساز: مجید وفادار | آلبوم: عمر عاشقی

www.facebook.com/delnavazan.playlist

آمد ز درم خنده به لب بوسه طلب مست
در دامن پندار من می زده بنشست
لبهاش شراب سخن عشق فروریخت
بر اشک نیازم ره دیوانگری بست
آن ترک ستم کیش که ترک دل ما گفت
باز آمد و هر عهد که بستم همه بشکست
گفتم که دگر در سر من شور غمت نیست
در چشم من آویخت نگاهش که ببین هست
گفتم به خدا سینه ام از عشق تو خالیست
و آن رشته ی پیوند من و زلف تو بگسست
خندید و از آن چشمه ی خورشید شرر ریخت
دل ذره صفت باز به آن سلسله پیوست
او کودک خودخواه زمانست وعجب نیست
گر لعبتم و در کف او می روم از دست

تصنیف به سوی تو؛ آواز داریوش رفیعی

mshjood