این منه هزار ساله بی تورو ببر به جایی که بند نفسش پاره میشد میخواست بره تو حالِ بیخودشُ باده میخوردهر چی درد دلش داشته رو به باد میگفت
میگفت وزیدن حقِ حقیقت تلخمنُ نصیحت میکرد میگفت طلبیدن دردلب پرتگاه می بوسید…
صدا کردم ...
فوق العادس دو ساله قفلیمه❤️❤️❤️
صدات کردم قبل اینکه ببرت باااد...💔🍃
قاصدک شمایلت تو شهر ما غریبه اس💔
Home
Feed
Search
Library
Download