چهره را صیقلی از آتش می ساخته ای
خبر از خویش نداری که چه پرداخته ای
در سر کوی تو چندان که نظر کار کند
دل و دین است که بر یکدگر انداخته ای
مگر از آب کنی آینه دیگر ورنه
هیچ آیینه نمانده است که نگداخته ای
چون ز حال دل صاحب …
🤘
به قصد کشتن می نوازن
این صدا و این کلام از اون جای پنهام درونه . دقیقا صدای دلبر …
hasrate nabodanet 😑