داستان

Existansialism

مجموعه رادیوم -  ماری کوری

alone

tabeston 98

Blindfold

This track also features Bauback Yeganeh on Electric and Nylon Guitar and Pourya Khademi on Violin

Persiful feat. Aida Shahghasemi

تریفا(tarifa) - ترانه درخت و بارون

Saba Samimi  &  Taha Parsa

Saba Samimi & Taha Parsa - Dor Dor | صبا صمیمی و طاها پارسا - دور دور

Written by Carmody
Produced by Jasper Tygner
Mastered by Dan Marshall - beatchef.co.uk
Artwork by Alicia Mitchell

Lyrics - 

I want to go where new lovers go
in their own poetry
get undressed in front of you
still feel you watching me
they say that the hunger fades 
the more our cells collide
I will always ache for you
I won't let that go by 
and i drag you out
like the tide pulls on the sea
could you be forever 
engulfed by me

Like that 
can you love me 
like that 
Wrap around me 
Like that 
I always need you like that

I want to love you 
Could never write you out
I will never tire of hearing those words 
As they leave your mouth 
I'll want to sing
Cause you'll make me feel like someone's watching over me 
And right here is all I need
Could we lie tight
Against these waves of blue
Could I be forever consumed by you


Like that 
can you love me 
like that 
Wrap around me 
Like that 
I always need you like that

And ain't it funny how it goes
The more we see the more we know
Ain't it funny how it goes the more we see the more we know 

Like that 
can you love me 
like that 
Wrap around me 
Like that 
I always need you like that

Like That

Poetry, dreams, desire, everything leads me to you.

Remembrance فيليب رومبي

اشرف السادات مرتضایی با نام هنری مَرضیه ( زاده ۱ فروردین ۱۳۰۳ خورشیدی - درگذشته ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی ) خواننده ایرانی است.
بگذر از کوی ما، کن نظر سوی ما، به هر طرف ببین چو رو کنم
در پی من دوان، گشته پیر و جوان، ازین جنون چه گفتگو کنم

به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای
چو می کند ملامتم ز جفای تو همسایه ای
به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای
چو می کند ملامتم ز جفای تو همسایه ای
چه گفتگو برای او کنم؟
بر این بلا چگونه خو کنم؟

ای فرزانگان بر دیوانگان این ملامت چرا کنید
کم تماشای ما کنید
از من بگذرید راه خود روید عاشقان را رها کنید
کم تماشای ما کنید

مگر به شهر شما
قسم شما را به خدا
جنون عاشقی تماشا دارد
بسوزد آنکه هست و حاشا دارد
مگر به شهر شما
قسم شما را به خدا
جنون عاشقی تماشا دارد
بسوزد آنکه هست و حاشا دارد

من عاشقم و گنهکار آیا همه شما بی گناهید؟
من گمرهم و بیقرار آیا همه شما سر براهید؟
آیا همه شما بی گناهید؟

مگر به شهر شما
قسم شما را به خدا
جنون عاشقی تماشا دارد
بسوزد آنکه هست و حاشا دارد

بسوزد آنکه
بسوزد آنکه
هست و حاشا دارد

بگذر از کوی ما، کن نظر سوی ما، به هر طرف ببین چو رو کنم
در پی من دوان، گشته پیر و جوان، ازین جنون چه گفتگو کنم

به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای
چو می کند ملامتم ز جفای تو همسایه ای
به گریه ندامتم ز انتظار بی پایه ای
چو می کند ملامتم ز جفای تو همسایه ای
چه گفتگو برای او کنم؟
بر این بلا چگونه خو کنم؟

از من بگذرید - مرضیه

Crystal Chameleon Soundtrack
A Visual Novel by Vysoko Anime Production
itunes:
https://itunes.apple.com/us/app/crystal-chameleon-visual-novel/id1440422725?ls=1&mt=8
itch.io:
https://milankazarka.itch.io/crystal-chameleon

Mim Rasouli - Crystal Chameleon Soundtrack

Composer & Soloist: Amir Azimi
from the album "A Waltz for Janan"
Buy Links:
https://itunes.apple.com/us/album/a-waltz-for-janan/1438955456
https://open.spotify.com/album/09oMNY44egv2ggmRXlDQ8i?si=LJJjeC-oQLCQ8Uk998QVGA
https://beeptunes.com/album/516882558/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86

آهنگ‌ساز و تک‌نواز: امیر عظیمی
از آلبوم والسی برای جانان

A Waltz For Janan

Amir Azimi - A Waltz for Janan

اپیزود پانزدهم پادکست فارسی رادیو دیو
عنوان اپیزود برگرفته از شعری سروده گروس عبدالملکیان
مرداد 1396

Radio Deev

اپیزود پانزدهم- هیچ سربازی از جنگ برنگشته است

DialogueBox;

احسان عبدی پور | سرخپوست

چگونه انسان‌های بد می‌شوند؟

جنگ‌های هسته‌ای

شر درون

یک عاشقانه علمی، عنصری خطرناک و یکی از تاثیرگذارترین زنان علم

داستان زندگی خانواده ماری کوری را در مجموعه رادیوم بشنوید!

حامی: مایکت
https://bit.ly/2UbevnN

حامی: مایکت

رادیوم - قسمت اول

اپیزود بیست و هفتم رادیو دیو

.این اپیزود با حمایت شما منتشر می‌شود. برای حمایت مالی از انتشار اپیزودها اگر در ایران هستید به صفحه حمایت از ما در وب سایت رادیو دیو سری بزنید.

http://www.radiodeev.org/donation/

و اگر خارج از ایران هستید از طریق نشانی زیر می توانید از ما حمایت کنید

https://www.paypal.me/radiodeev

نقاشی کاور: اثری از رنه ماگریت

این اپیزود ممکن است برای کودکان مناسب نباشد

اپیزود بیست و هفتم - دلواپسی نخست: چرا زندگی می کنیم؟

یک حادثه، جنگ جهانی اول و تلاش بانویی برای دفاع از خانواده، کشور و علم
 
دومین و آخرین بخش از داستان زندگی خانواده کوری

حامی: مایکت
https://bit.ly/2UbevnN

رادیوم - قسمت دوم

هنوز سلطان وسطای فیلمبرداریش بود، هنوز فیلم از کمانِ کیمیایی نجسته‌بود، به سر در سینما نچسبیده بود، که بهترین شاطرِ شهری در جنوب، قلبش را -تمام قلبش را- جلو جلو برای نقش اول زنش کنار گذاشت

صبح نرمالی که بارانِ اول داشت می‌بارید، من پشتِ سرِ آقای شاماستون توی صف چهارتایی بودم. شاماستون مثل آمبولانس بود، همه از سر راهش کنار می‌کشیدند؛ فک‌می‌کرد نه فقط معلمِ پرورشیِ تویِ مدرسه، بلکه، سطح شهر و تمام خاورمیانه است. وقتی تو صف بود، هیچکی درباره هیچی اظهارنظر نمی‌کرد. سکوت، محض و خیس بود که یکباره شاماستون رعد و برق زد؛ رو به دخل‌دار نعره زد: حتی تو لس آنجلس، حتی تو پاریسش هم عکس دختر نمی‌چسبونن تو نونوایی؛ و تف کرد جلوی پای خودش و نون‌نگرفته رفت

چهل ثانیه بعد، کمپانی با زیرشلواری نفس نفس از راه رسید. صف مردها را از هم باز کرد و رفت جلوی دیوار عکس‌ها. هفتاد هشتادتا عکس آرتیست بود که بزرگ تا کوچیک محل، همه‌اش را حفظ بودند؛ اما اصغر کمپانی گشت ببیند کارگرهاش چه بند تازه‌ای آب داده‌اند. رفت نزدیک؛ وسطِ جمشید آریا و یول برینر و پوسترِ بزرگِ تنگسیر، جا باز شده بود و قد کفِ دست بریده‌ی یک دختری از تو مجله‌ی فیلم، چسبیده بوده آنجا. هرچه رُعب بلد بود را داد تو صداش و پرسید: زن مال کیه؟
فروش نون متوقف شد. کارو زیرلبی گفت: مالِ منه؛ می‌خوامش. کمپانی برگشت. کل صف شد چَشم. هرچه مصلحت‌گرایی که ارث برده بود را جمع کرد تو انتخاب کلماتش و آروم گفت: قطعی؟ کارو سر جنبوند، یعنی: ها. کمپانی گفت: کی هست؟ کارو یه چشمش رو جمع کرد، یعنی: بی‌خیال. کمپانی گفت: اسمشو بفهمم ایراد داره؟ گفت: تهرانی. کمپانی گفت: این که از قیافش معلومه، اسمش چیه؟ گفت: هدیه ست. اصغر کمپانی گفت: اشکالی نداره، نگو؛ ولی نصفِ روزنامه هدیه نمی‌شه. و رفت سمت صف زنها

رادیوم - قسمت دوم

StringCast