کلام _ khoon



اون نقاب به صورت ، من محو اين بازى  اون صنع سروده يه روده كه جارى  به شهرى كه تاريكه ، همه كوچه هاش  برفى كه باريده ، هميشه زي  از سرم كذشته تا اينجا اينو فهميدم  ما بى هويت نوريم اونو ميكنيم جعل  تو سرم ثانيه ها كير كردن عقربه ها ميدوئن  و كورا كم ميشن جيو بكيريم بس  قصه ها گذشتن جلوم من كردم همرو از بر  زوال أدميزاده كه ميشه جهره ها عوض  خب چرا تو سينت يچيزى ميكشدت عقب  نميدونى كه جمع كسرتن اين زنده ها فقط ؟  يس منو ببخش  از كم و كاستى رويا ميبافم  همه چى رواله هميشه توى خيال خامم  از سياهى سبز ميشم تو سرم ستاره ها پخش  بى أزادى ميكردم هنوزم با سماجت  از ساز مطرب به بزمم و سر ميكشم  خودمم اختيارم نيست كه ميخوام تهش چى بشم  تو سرم ميدون جنكه من درگيرشم  تو اكه منتظرى بينى با بس ميكشم  بخش  كه باهام توى يه كفشه  ببخش كه راضى نبودم حتى يه لحظه  بخش  نبوده، زورى كه بجربه ببخش  من جرخيدم روزكارم بجرخه بجرخ  
من چشممو دزديد اون طره كه تاب  ميخوره سوخت جلوم كل نفاق  بهش چشممو دوختم اون عشقشو كاشت  تو دلم ، كى بشه اين غنچه شه باز  من چشممو دزديد اون طره كه تاب  ميخوره بهم ياد داد از عمق كتاب  
تا چشممو دوختم اون عشقشو كاشت  تو دلم حالا كى شه اين غنچه شه باز  
گلو تو كدورت صدا، كلمه بى لباس  هنوزم كولى وارم تو بازى عاشق سينه چاک  هنوزم بيخيالم ناز شصت نو رسيده ها  ما بهر تماشا اومديم انكار دنيا سينماست  حسن بياده بودن ميشه توان ساق يا  كه ميده نجاتت وقتى كه ميدوئى تو سايه ها  فرار از واقعيت و سو مصرف قرص ماه  و يروز ميرسه كه عقل و دلت ميشن جا به جا  تو بكو همه اينا به نامته از حشم من  اين سرى كه تو دارى نميارزه به تن  تو موج اول اين حقيقت كرده عرشتو غرق  انقد طول نميكشه بخواد صبر بره سر  اين مردم زندكى ميكنن فقط رد بشه وقت  بخوام خوب باشم براى من سخته يكم  وقتى كه اسمون سياهه بشت هجمه ابر  جاى أيينه به حقيقتت ضربه بزن  
وليكن يه شب مهتاب ، يه روز برفى  هواى ابرى كذر روزا توى تقويم  
يه خواب خوب توى سرت اينو يادت مياره  واسه اين بتاى بى فاييده نميشه جنگيد  تو چيو ميدى ترجيح ؟  
زندونت ينجه سكونه  
يه غروبه فاصله بين رئوس عروجش  توى هبوط فراغش اين بازى يه دروغه  خوشا روزى كه روشن بشه دل از عبور نورش  
من چشممو دزديد اون طره كه تاب  ميخوره ، پر كشيد كل نفاق  بهش جشممو دوختم اون عشقشو كاشت  تو دلم، كى بشه اين غنچه باز  من جشممو دزديد اون طره كه تاب 
ميخوره ، بهم ياد داد از عمق كتاب بهش چشممو دوختم اون عشقشو كاشت تو دلم حالا كى شه اين غنچه شه باز
 تمومم بشم خوشم ناز شصتشه ديكه هيجى تو سرم نيست كه بخوام مال من بشه هنوزم بارون بعد صاعقه داره ارزش اما من صدامو ميبرم خب هرچى قاصدک بگه خب هرجى خود اون باشه برا من تولده خودش يجاى ديكه من گمم تو توهمش كى ميدونه جى ميخواد شرايطو عوض كنه سرتو درد ميارم ببخش يكم دلم يره اون ، جشاشه به رنگ ثمر دار نخل الان بكم عاشقم تو بگو جيه فايدش كل دنيا توى بهته ديكه اون همسايه رفته حتى نكاه أدما الان غرض داره ، تلخ آخرين استكانه نوش كن دادا اون رفتش يجاى ديكه ساعتش كوك شد دادا واسه من شب شد ولى واسه اون روز شد دادا توى اون دى وحشى وجودمو سوز كشت دادا تو بيا حال مارو خوب كن دادا يايين بود كلك و بالا فلك و نور بود دادا ما شديم همسفر با اينكه دلا دور بود دادا حيف كه عاشق بودم و چشام كور بود دادا 


aliizo

Popular tracks