کلام _ khoon
اون نقاب به صورت ، من محو اين بازى اون صنع سروده يه روده كه جارى به شهرى كه تاريكه ، همه كوچه هاش برفى كه باريده ، هميشه زي از سرم كذشته تا اينجا اينو فهميدم ما بى هويت نوريم اونو ميكنيم جعل تو سرم ثانيه …
زیبا بود♥️🔥
Home
Feed
Search
Library
Download