Mahi Ghermez
Artist : Mipen
Lyrics : Mipen
Cover Painting : Mohamad Bozorgi

Spotify : https://open.spotify.com/track/32OgfYgcy173LWrUaP11QP?si=mvM1jEtuSBqm_yo-gw-EAQ



[ورس یک]

روزی روزگاری توی تنگ کوچیک
بودش یه شهر زیر آبی
شهرونداشم همه ماهی
بدون رنگیو بی لعابی
شهردار این شهر مرده
بودش یه کوسه‌ی نامهربون
ماهیا واسش کار میکردن
تا پای مرگشون تا پای جون
یه روز یه ماهی بلند شد از جاش
رفت پیش شهردار ستمگر
گفت یه وقت استراحت
بده به این شهروندا حداقل
کوسه یهو چشماشو باز کرد
دید ماهیه داره گلایه میکنه
داد زد سر ارّه ماهیاش
گفت این ماهی چیزایی میدونه
اره ماهیا جدا کردن
سر ماهیو از تن ضعیفش
انداختنش بیرون تنگ 
گفتن بیا اصن بهایی ندیم بش

[کورس یک]

برسون سلاممو
به همون ماهیای کوچیک
بگو کوسه‌هه بیدار شده
باید با ترستون رو به رو شید

[ورس دو]

همه شهروندا فهمیدن
کشته شدن ماهی به دست شهردار
رفتن پیش اون بی مروت
گفتن دیگه تهشه ، ظلمتو بردار
جنگید باهاشون کوسه‌ی وحشی
ماهیا هم وجودشون پر ترس و اضطراب
ماهیا دست خالی میجنگیدن
ولی کوسه یه لشکر بزرگ ارّه ماهی داشت
ماهیایی اومدن ، ماهیایی رفتن
خیلی از ماهیا به عزاشون نشستن
خیلی از ماهیام انگاری مردن
با اینکه وجود دارن ، با اینکه هستن
جنگیدن سالیانی طولانی باهم
اتحاد ماهیا ، شهردارو دور زد
طولی نکشید که شهردار با نوچه هاش
بساطشو جمع کرد ، از توی اون تنگ رفت
به حرمت خون ماهیایی که رفتن
شهر شده بود دپرس
نسلای بعد ماهیا نبودن بی‌رنگ
پولکشون بود قرمز

[کورس دو]

برسون سلاممو
به همون ماهیای کوچیک
بگو اقیانوس حقتونه
از توی اون تنگ باید دور شید