Saadi Shirazi (سعدی شیرازی  )

شعر

فقير

خوب

شعر...

خسرو شکیبایی - گلستان سعدی

ﺣﮑﺎﯾﺖ ها

سعدی

نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند
که گم کنی که سرچشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم
اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم

مولوی » دیوان شمس » - غزل شمارهٔ - ۱۷۲۵- نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم

گفته‌های ابراهیم گلستان در متن و حاشیه واقعه ۲۸ مرداد

شعر سعدی - صدای سایه - موسیقی فریدون شهبازیان

واینگونه بود که در ساعت نه شب آوایی شنیده می شد ... آوازی برای خواب نه از شادی نه از مهتاب

آهنگ لالایی رادیو 9 شب

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

حافظ 


به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم		بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد		مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

شجریان ....یاد ایام اشعار ...سعدی .حافظ . رهی معیری

Golestan Saadi - Khosrow Shakibaei - Karen Homayounfar

حکایتی از گلستان سعدی - صدای خسرو شکیبایی - موسیقی: کارن همایونفر

https://www.facebook.com/deklamehayerezapirbadian

ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود- سعدی -دکلمه رضا پیربادیان

ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم بسر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته اند توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت.
روده تنگ به یک نان تهی پرگردد
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ

چهل حکایت از گلستان سعدی
خسرو شکیبایی-کارن همایونفر

چهل حکایت از گلستان سعدی

حکایتی از گلستان - با صدای خسرو شکیبایی

ما کجاییم در این بحر تفکر، تو کجایی-#سعدی علیه الرحمه

حکایتی از گلستان سعدی

 
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران
 

(علیرضا قربانی (غزلیات سعدی

ما عاشقیم و خوشتر از این کار کار نیست

یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست

دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟

جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست

فصل بهار فصل جنون است و این سه ماه

هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست

دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود

اما چه سود ز آن که به یک گل بهار نیست

امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است

گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست

بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار

فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش

صیاد من بهار که فصل شکار نیست

فصل بهار فصل جنون است و این سه ماه / هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست

سعدی: من اگر نظر حرامست

فروغ فرخزاد

این روزا که مردم  بجای گاز زدن سیب و هویج آبمیوه میخورن؛
روزایی که بجای کتاب خوندن مطالب نت شده مرجع دانشمندی؛
زمونه ای که  ادعای تنبلایی مث من سر به فلک میکشه. . . . 
کتابهای صوتی میتونه بخشی از نیازای مارو مرتفع کنه هرچند تورق کتاب و مطالعه با چشم از روی کاغذ حس دیگه ای داره 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخواستم هر هشت باب  گلستان رو که با  صدای زیبای استاد خوانده شده رو آپلود کنم 
ولی مطمئن نبودم مورد استفاده عزیزان قرار بگیره 
امیدوارم  تعداد قابل توجهی ازین فایل بهره بگیرن تا بقیه رو هم تقدیم کنم
توجه عزیزان رو به ارادت  شیخ اجل به پیر زمان  و سرزمین پارس جلب میکنمدقایق ۶ و ۱۸ و . . . .


دیباچهء گلستان سعدی

آهنگ آخر زیر گنبد کبود

http://www.facebook.com/deklamehayerezapirbadian?ref=hl

http://pirbadian.blogsky.com/

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

دیگر حالا وقت خیلی دیر است، قسمت اینجور بود، من از همه ی شما معذرت می خواهم.گویا اینکه من علی الظاهر تقصیری نداشتم، جز آن تقصیری که همگان برای اداره جامعه داریم ،بعد آن موقع از منزل آمدم که انشالله نماز مغرب و عشاء را هم اقتدا کنم و در جمع باشم ولی توفیق نداشتم،هر چه کردیم نشد، بعد این شعر هم به خاطرم آمد:

چـــــــــرا دست یازم؟چرا پای کوبم؟

مرا خواجه بی دست وپا می پسندد

ولی این در مورد همه نیست،الان تقریبا داشتم پشیمان می شدم که شعر را نخوانم،چون به ندرت در بعضی موارد مصداق دارد. انشالله خداوند شما را توفیق دهد، همیشه، همدیگر را دعا کنیم به منزله ی یک زنجیری باشیم که حلقه ها به هم وصل هستیم، به هر حلقه ای که توسل کنند به اصلش توسل کردند. زنجیر را که دیدید،حلقه ها به هم وصل هستند.یک حلقه ای در هر جا برق بیاید همه ی اینجا را میگیرد.انشاالله ما به آن نیروگاه اصلی این برق متصل هستیم،همه ی ما هم باید با هم دست در دست باشیم،دیگر بیش از این خسته تان نمی کنم،التماس دعا
http://1.majzooban.asia/fa/statements-and-commands/friend-message/4879-701

مجلس شب جمعه 10-09-90 اتحاد و همدلی فقرا

«اشم وهو»

aṣ̌əm. vohū. vahištəm. astī::
uštā. astī. uštā. ahmāi.
hiiat̰. aṣ̌āi. vahištāi. aṣ̌əm.::
راستی بهترین بهی است، نیک بختی است؛ نیکبختی از آن کسی ست، که بهترین راستی را از برای راستی خواستار است؛
 
«یتا اهو»
yaϑā. ahū. vairiiō. aϑā. ratuš. aṣ̌āt̰cīt̰. hacā.:: vaŋhə̄uš. dazdā. manaŋhō. š́iiaoϑananąm. aŋhə̄uš. mazdāi. xšaϑrəmcā. ahurāi.ā. yim. drigubiiō. dadat̰. vāstārəm.::
آنچنان که اهو (سرور جان: اورمزد)، به همان سان نیز رَتو (اشو زرتشت)، کامیاب و برگزیده ی راستی است؛ و همانا کنش های هستی برایندی از منش نیک اند؛ و شهریار برگزیده ی ِ خداوند جان و خرد، آن کسی است که پشت و پناه مستمندان و درویشان باشد؛
 
 
«ینگهه هاتم»
yeŋ́hē. hātąm. āat̰. yesnē. paitī. vaŋhō. mazdā̊. ahurō. vaēϑā. aṣ̌āt̰. hacā. yā̊ŋhąmcā. tąscā. tā̊scā. yazamaide.
آن مرد و آن زن از میان هستومندان را که نیک ستاتر است، آری، ما چنین مردان و چنین زنان نیک ستایی راست که می ستائیم؛ و هماناشان، اورمزد از روی راستی است که آگاه است؛
 
«ایریمن ایشیه»

ā. airiiə̄mā. iš́iiō. rafəδrāi. jaṇtū. nərəbiiascā. nāiribiiascā. zaraϑuštrahē. vaŋhə̄uš. rafəδrāi. manaŋhō. yā. daēnā. vairīm. hanāt̰. mīždəm. aṣ̌ahiiā. yāsā. aṣ̌īm. yąm. iš́iiąm. ahurō. masatā. mazdā̊.::
آه ای ایریمن دلخواه! به خشنودی مردان و زنان زرتشتی آی؛ به یاری منش نیک؛ و به یاری آن دینی که شایسته ی مژده ای برگزیدنی ست؛ و من آن پاداش پارسایانه ای را خواستارم که اورمزد اش برنهاده است؛

نیایش های پایه در دین زرتشتی

حکایت دو بازرگان  از گلستان سعدی با صدای خسرو شکیبایی

حکایت گلستان سعدی- در باب اخلاق درویشان

حکایت توانگر زاده از گلستان سعدی با صدای خسرو شکیبایی

آه...
این مناجات که از وبلاگ
http://baerfan.blogfa.com/
گرفته شده است
از مناجات هایی است که سحرها
در حرم امام رضا علیه السلام
پخش می گردد؛
به دلیل علاقه زیادم
به مناجات های حرم امام رضا علیه السلام
بعضی سحرها به حرم می رفتم
و در هوای گرم یا سرد
روی سنگهای صحن جامع رضوی
می نشستم و آنها را ضبط می کردم
صدای آن مقداری نامفهوم است،
لذا برای استفاده بیشتر
متن شعر آن را
که از سعدی است
همراه با شنیدن مناجات
ملاحظه کنید
و لذت ببرید:

خداوندی چنین بخشنده داریم
که با چندین گنه امیدواریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
که بگشاید دری کایزد ببندد
بیا تا هم بدین درگه بزاریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
خدایا گر بخوانی ور برانی
جز انعامت دری دیگر نداریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
سرافرازیم اگر بر بنده بخشی
و گرنه از گنه سر برنیاریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
ز مشتی خاک ما را آفریدی
چگونه شکر این نعمت گزاریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
تو بخشیدی روان و عقل و ایمان
و گرنه ما همان مشتی غباریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
تو با ما روز و شب در خلوت و ما
شب و روزی به غفلت می‌گذاریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
نگویم خدمت آوردیم و طاعت
که از تقصیر خدمت شرمساریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
مباد آن روز کز درگاه لطفت
به دست ناامیدی سر بخاریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
خداوندا به لطفت باصلاح آر
که مسکین و پریشان روزگاریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
ز درویشان کوی انگار ما را
گر از خاصان حضرت برکناریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
ندانم دیدنش را خود صفت چیست
جز این را کز سماعش بیقراریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
شرابی در ازل درداد ما را
هنوز از تاب آن می در خماریم
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی
بیا تا سر به شیدایی برآریم

مناجات

 داستان درباره قیاس های سطحی و قضاوت های نادرست ماست  ..... و یادآوری میکنه که ما گاهی نقش طوطی داستان رو بازی میکنیم 

حکایت گلستان سعدی- در باب اخلاق درویشان

user649339735