
شعر : حافظ
آهنگ از : پرویز مشکاتیان
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدین کار…
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود🌿
🥹
تا کجا...
جایت چه خالیست در این روزها 💔💔💔
