جشن چشمان تو شد آغاز و سپس گلها
آنچنان وجد کنان خندیدند
که به منقار طلایی همه ی مرغان
خنده را از همه جا چیدند
پر زنان، رقص کنان کوچیدند
پرده خود را به کناری زد
در، درخشان شد و بگشاد، سپس
جشن چشمان تو شد آغاز
روح، چون باغ…
ها بیا اصن فک کنم تو دریایی
بره بره بره
چقد استیصال
گلدون که می شکنه حتما گل دلش رفتن می خواد