بعدِ کُلی سوخت دادن تو سفرِ وحشتخستگی به تماشای من نشسته بودتویِ سرم هنوز هرج و مرجی از صدا به پاکه این بار با تمامِ قُوا حمله کرده بودیه ابرباردارِ بارونِ اسیدیتو کمینِ خونههای ناودون شکستهیه انگشتِ پیر روی ماشه…
یاخدا🔥
من شراب تاریکیم…🔥
سنگینهه👏🤘👌
پشمااااام 🔥🤘
Home
Feed
Search
Library
Download