My third album was released March 2013 on the Leaf Label.

http://music.juliakent.com/album/character
http://theleaflabel.com/juliakent

04 Tourbillon

-Boston Area storytelling.  Remember you are only a true artist if you recognize the genius in somebody's else's work. Keep your ears open there is genius all around us.

Ionut Mirel Udrea (Member Of APRA/AMCOS) is a music composer, piano player and music producer based in Sydney - Australia. 
Ionut Mirel Udrea composes emotive piano-based instrumental music.

منم مث تو میتونم ببینم چطور با یه آهنگ بودابار آب از لوچه‌ی سَگ جُر میگیره. /حالا هی پشت‌هم عروگوز شجریان و هرچی دیگه بذاره، من که میفهمم چی تریگرش میکنه. 

مسئله اینه تورو نمیتونم بشناسم. نمیتونم بفهمم ازین کنترل یا بازی پِی چی میگردی‌.
نمیتونم بفهمم وقتی بهت میگم یه چیزی اذیتم میکنه چرا هی تکرارش میکنی/ چرا معنی روت حساسم رو نمیفهمی




..
جریانایی که از ذهنم میگذشت انقد خصوصی شده بودن که از هیچکدومش هیچ‌چیز نگفتم؛ یا کم گفتم، که فک نکنی از دوست داشتن پی درک‌شدن‌م. داشتم پی ریشه‌ی جریان میگشتم ولی هربار به مسائل خصوصی برمیخوردم.
حتی یه تک‌سرفه‌ی قوی که ماحصل پریدن چایی تو گلو بود یجایی گره ذهنمو باز میکرد.
همین چیزایی که جالب نیستن و تهش آدم با خودش قهرش میگیره.



...
نمیخواستم مابین دوراهی قرارت بدم،لااقل این مدت خودمو از هر امیدی خالی میکردم که فقط لازم به گرفتن یه تصمیم باشه. 

اما مسئله اینه، انگار آدمی‌م که توانش رو از قربون‌صدقه‌ت رفتن میگیره/ به همون اندازه‌ای که باهات مخالفت میکنه ازت الهام هم میگیره. 

...
گاهی دلم میخواست دست ببرم‌و چیزی که دیگران توی وجودت خراب کردنو فیکس‌ کنم/که یه گوشه آروم بگیری و لازم نباشه انقد واسه علاقه‌م زورایی بزنم که چیزی ازش درنمیاد.
تنها رقیبم اثراتی بوده که دیگران روت گذاشتن، یا حتی اگه بگی خانواده‌ت بلد نبوده چطور باهات رفتار کنه.
شاید این مهمترین چیزیه که تا حد ناتوانی بهم حس ناامیدی میداد/مابقی زندگی با یخورده سماجت جلو میرفت، لابلای عن و گهی که دیگران سمتم پرت میکردن/
به اونی نگاه میکردم که دست‌و حسابی تو دماغ میچرخوند، بعد با نوک زبون مزه مزه میکرد. توی ذهنم میگفتم چقد از تویِ چرک بدم میاد.
این لحظه‌ها بود که حسابی منو دلتنگ‌ زیبائیت میکرد.

...

بعضی تیپای شهودی ۲تا۳درصد جمعیتن/با احتساب اینکه خیلی‌هاشون حرف نمیزنن، گم شدن/ حتی حرف‌م بزنن، هنوزم شبیه‌ت نیستن/ حتی جزئیات صورتت که قلبم رو سوزن سوزن میکنه.
تو وقتی واقعا شروع میکنی به حرف زدن/وقتی بازی رو کنار میذاری،
وقتی یادت میفتم،میخوام تا ته دردسر برم

۲:[چشم هایت/خواه در زندان به دیدارم بیایی، خواه در مریض‌خانه]

...

میخوام قبل ازینکه زندگیم توی تاریکیِ کامل بره واسه چیزی که واقعا دوستش دارم تا تهش برم.
حرفت درموردم احتمالا هنوز هست/نمیخوام صدمه ببینم، نمیخوام کسی دست روی حساسیت‌ام بذاره

...
متاسفم هستی/من واسه دوست داشتنت کارائیو کردم که میدونم حتی به‌صرفِ نتیجه‌ هم‌ توجیه خوبی نداشته.هیچوقت احساس خوبی نداشتم، سعی میکردم ساکت بمونم ولی میدیدم چیزا قراره توی یه حلقه‌ی نامعلوم تکرار بشن. 

این منو میکشه اگه نتونم بگم تو پاره‌ی قلبمی و بخاطرت هیچوقت با هیچکس رقابتی نداشتم/همه‌چیز، همیشه فقط مث طناب دورپام پیچیده


...
اگه همون اول مث تخم آدم رفته بودی و عکس نیم‌لخت نیلوفر رو استوری نمیکردی، این دخترم انقد اذیت نمیشد./منتهی ولدزنایی و به ننه من غریبم بازی عادت داری.
دیگه کمتر گوه بخور.
..

آدما الگوی رفتاری دارن، از دیگران استفاده میکنن و دورشون میندازن./باشه/بذار قبول کنم هرچیزی که تو میگی واقعیت داره،
چطور اینبار الگو شکسته میشه؟ 

وقتی پریدیتور وارد بازی رقابت میشه/وقتی متوجه میشه یه شخص واسه دیگری معنا و مفهوم داره/وقتی میبینه یه نفر سال پشت سال پای تو مونده.
وقتی الگو شکسته شده و نقشِ ثابتِ گذشته وجود نداره.

حالا فک کن من برم، اتفاقی که میفته همه چیز برمیگرده به الگوی رفتاری اون شخص. میتونه راحت مسلط بشه/دیگه خبری از گل و بارون نیس، همون بارون گُهی که سر بقیه باریده.
همون گند وگُهی که میگفتی قبلا مجبور بودی روش‌و بپوشونی 

۲:گفتم قبول میکنم واقعیت داره، ولی دیوار کاهگل پشت سرت، چفیه‌ای که معمولا تو مناطق لر نشین استفاده میکنن/سردی هوا و لباس گرمی که پوشیدی، حتی نوع ناهمواری چیز دیگه میگه/که داری سعی میکنی آزارم بدی

.


همه چیزت اونقد قشنگ بود که مث مورچه داخل صمغ درخت گیرم مینداخت.

.

تو هیچکسو نداری؟ : نه! پسرِ آدم شده بودم که جا نداشت سر بذاره رو زمین

.
آدم و رنگ آدم تبدیل به همون چیزی میشه که براش تمرین کرده

.

۲: فقط دلم میخواد قایقم رو بندارم توآب و شروع کنم پارو زدن/مثِ چی پارو زدن
..

ولی تو آدم بدی نیستی، حتی وقتی با صدمه زدن سعی میکنی ناامیدم کنی هنوزم آدم بدی نیستی.
آدمی هستی که فکر زخمای خودشه.

..
گاهی وقتی موهات کوتاه بود و به عقب و کناره ها میدادیشون توی ذهنم شیرینی صورتت وایبِ پرنسس دایانا میداد
..


۲: وقتی ازت دورم نمیتونم آدم خوشحالی باشم، انگار زبونم لال آدمی‌م که صبح نزدیکی رو خاک کرده.

..
فک میکنی من پی فرصت بودم، هیچوقت نفهمیدی سعی میکردم کسیو که همون اول به ناحق ازم گرفته بودن رو پس بگیرم. 


Working through multiple arts (drawing, music, poetry), Michaël Koswill composes melancholic music inspired by space and silence. Initially trained in percussion, he has long explored sounds to create particular atmospheres such as choreographies or soundtracks of films whose mysterious stories are only visible in his imagination. He also writes poems, paints and draws what he considers to be "brief forms for lively gestures".

Within the artistic collective Unclearpicture, he composes and writes texts inspired by the original photographic work of Sylvain Entressangle.

Travaillant au travers de multiples arts (dessin, musique, poésie, Michaël Koswill compose des musiques mélancoliques inspirées par l’espace et le silence. Initialement formé aux percussions, il explore depuis longtemps les sons pour créer des ambiances particulières comme autant de chorégraphies ou de bandes originales de films dont les histoires mystérieuses seraient uniquement visibles dans son imagination. Il écrit par ailleurs des poèmes, peint et dessine ce qu'il considère être des "formes brèves pour gestes vifs". 

Au sein du collectif artistique Unclearpicture, Il compose et écrit des textes inspirés du travail photographique original de Sylvain Entressangle.

04 Tourbillon

Julia Kent