عزیزا کاسهٔ چشمم سرایتمیان هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی تونشیند خار مژگانم بپایت
ته دوری از برم دل در برم نیستهوای دیگری اندر سرم نیست
بجان دلبرم کز هر دو عالمتمنای دگر جز دلبرم نیست
بهار آیو…
Home
Feed
Search
Library
Download