شتک زده است به خورشید، خونِ بسیارانبر آسمان که شنیده است از زمین باران؟
هرآنچه هست، به جز کُند و بند، خواهد سوختاز آتشی که گرفته است در گرفتاران
ز شعر و زمزمه، شوری چنان نمیشنوندکه رطلهای گران در کشند میخو…
اگر چه عشق تو باریست بردنی، به غبطه مینگرم در صف سبکباران
Home
Feed
Search
Library
Download