"ماهی و جفتش" داستانی از ابراهیم گلستان

ماهی و جفتش/ابراهیم گلستان.MP3

نمره‌ی اخلاق: صفر
پیش از آن که شب بشود باید 
به فکرِ جیره‌ی سیگار باشم  
و فکر کنم به هر چه بر ما رفت  
من که باید شب‌ها بیدار باشم 

درباره‌ی بوی تو فکر کنم 
درباره‌ی تی‌شرت‌ات در کِشو
درباره‌ی هر چه که می‌گفتی 
درباره‌ی ناگفته‌های تو 

چون که نشد از عشق تو چیزی
درون این خانه نگه دارم 
این عادی است که حس کنم همچون
لباس‌های کودکی‌ام پاره‌م

این را جز تو که می‌داند اکنون
ای در جُرم و گناه من همدست 
در عشقبازی بیست اگر بودم
نمره‌ی اخلاق‌ام ولی صفر است 

---

چرا مرا گم کردی و بعد از 
هر دوستت دارم گفتی ولی
چون که آتش بر روان‌ام زدی
شهادت می‌دهم که مَشعلی 

در عجبم چگونه این چنین 
زیبایی‌ات را طاقت می‌کنی
جایی گفتی و من شنیدم که 
باشم نباشم عادت می‌کنی 

چون که نشد از عشق تو چیزی
درون این خانه نگه دارم 
این عادی است که حس کنم همچون
لباس‌های کودکی‌ام پاره‌م

اکنون اما شب می‌شود، در شب
فکر آدم می‌رود تا کجا
چه شد؟ چه بود؟ این راز معلون را 
من می‌دانم، تو می‌دانی آیا؟

Zero For Conduct - نمره‌ی اخلاق: صفر

جخ امروز
از مادر نزاده ام
نه
عمر جهان بر من گذشته است.

نزدیک ترین خاطره ام خاطره ی قرن هاست.
بارها به خونمان کشیدند
به یاد آر
و تنها دست آورد کشتار
نان پاره ی بی قاتق سفره ی بی برکت ما بود.

اعراب فریب ام دادند
برج موریانه را به دستان پرپینه ی خویش بر ایشان در گشودم
مرا و همه گان را بر نطع سیاه نشاندند و 
گردن زدند.

نماز گزاردم و قتل عام شدم
که رافضی ام دانستند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که قرمطی ام دانستند.
آن گاه قرار نهادند که ما و برادرانمان یکدیگر را بکشیم و
این 
کوتاهترین طریق وصول به بهشت بود!

به یاد آر
که تنها دست آورد کشتار
جل پاره ی بی قدر عورت ما بود.

خوش بینی ی برادرت ترکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند
سفاهت من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همه گان را گردن زدند
یوغ ورزاو بر گردنمان نهادند
گاوآهن بر ما بستند
بر گرده مان نشستند
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند
که باز مانده گان را 
هنوز از چشم
خونابه روان است.

کوچ غریب را به یاد آر
از غربتی به غربت دیگر
تا جست و جوی ایمان
تنها فضیلت ما باشد.

به یاد آر
تاریخ ما بی قراری بود
نه باوری
نه وطنی.
نه
جخ امروز
از مادر
نزاده ام.


"بامداد شعر ایران "

جخ امروز از مادر نزاده ام

in memory of Mohammadreza Lotfi

Sedaaye Didaar

«بوف کور» نوشته صادق هدایت، یکی از آثار مشهور ادبیات مدرن ایران است. این کتاب یکی از کتاب‌های تاثیرگذار قرن چهاردهم ایران است که به فهرست مجموعه شیرازه هم راه یافته است. شنونده برنامه شیرازه باشید به تهیه‌کنندگی سام فرزانه.

شیرازه (۹): بوف کور

Song of the End Time

The Chant Of Gabriel's Wing

The Chant Of Gabriel's Wing - Masoud Arzanlou

چشم‌اندازی دیگر 


با کلیدی اگر می‌آئی
تا به دستِ خود
از آهنِ تفته
قفلی بسازم.
 
گر باز می‌گذاری در را،
تا به همتِ خویش
از سنگ‌پاره‌سنگ
دیواری برآرم. ــ
 
باری
دل
در این برهوت
دیگرگونه چشم‌اندازی می‌طلبد.
 
                                                                              □□□
 
قاطع و بُرّنده
تو آن شکوه‌پاره پاسخی،
به هنگامی که
اینان همه
نیستند

 جز سؤالی
خالی
به بلاهت.
 
                                                                              □□□
 
هم بدان‌گونه که باد
در حرکتِ شاخ‌ساران و برگ‌ها، ــ
از رنگ‌هایِ تو
سایه‌ئی‌شان باید
گر بر آن سرند
که حقیقتی یابند.
 
هم به گونه‌یِ باد
ــ که تنها
از جنبشِ شاخ‌ساران و برگ‌ها ــ
 
و عشق
ــ کز هر کُناکِ تو ــ
 
                                                                              □□□
 
باری
دل
در این برهوت
دیگرگونه چشم‌اندازی می‌طلبد.



احمد شاملو
مجموعه‌ی ققنوس در باران
خردادِ ۱۳۴۵

چشم‌اندازی دیگر ...

Soundtracks of the movie "Mandoo"
Composer: Ali Samadpour
Vocals: Bahar Movahed
خاطرات ِ گذشته در میدانِ مین - بهار موحد . علی صمدپور-  آلبوم ماندو
Mandoo. Directed By Ibrahim Saeedi. Composed By Ali Samadpour, 2009.

Past memories among the minefield - "Mandoo" - خاطرات ِ گذشته در میدانِ مین - بهار موحد

عباس معروفی از معروف‌ترین داستان‌نویسان پس از انقلاب است که رمان سمفونی مردگان او همچنان یکی از پرخواننده‌ترین رمان‌های این دوره است. او همچنین یکی از مجلات ادبی موفق بعد از انقلاب یعنی گردون را انتشار داد، ولی این مجله پس از چندی توقیف شد و او ناچار شد کشور را به قصد آلمان ترک کند.

یک مهمانی «تماماً مخصوص» در خانه عباس معروفی

موسیقی و اجرا: حسین رنگچی
شعر: الیاس قنواتی لاری

بیش از چهل روز از اعدام زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین‌پناهی گذشته است، آنها که رفتند تا «راه» بماند. مرده‌گانمان اما روزی بازخواهند گشت، به همین خیابان‌ها. «انفجار درد» قطعه‌ای است به یاد آنان و برای همه، برای هر کسی که می‌داند باید چیزی تغییر کند، باید چیزی را از بنیان تغییر دهیم.

زانیارِ دل‌نوازم
لقمانِ پاک‌بازم
رامینِ سرفرازم
من جانِ مرده بودم
یک خشمِ خورده بودم
از یاد برده بودم
این مرده‌های بیدار
بیدارهای بر دار
فریاد وا زِ بیداد

در مرگ خواب دیدم
بس اضطراب دیدم
تن را کباب دیدم
در سیخ تیز صنعت
بر شعله‌های دولت
در لقمه‌های قیمت
فریاد وا زِ بیداد

زانیارِ دل‌نوازم
لقمانِ پاک‌بازم
رامینِ سرفرازم
بر دار جان گرفتم
آواز نان گرفتم
من سازمان گرفتم
با ساز کوکِ ملت
فریاد وا زِ بیداد

در روزگار سردم
من انفجار دردم
توفان ریزگردم
من رعد و تندبادم
چون ظلمِ فقر گادم
این طفل خشم‌زادم
فریاد وا زِ بیداد
فریاد وا زِ بیداد
فریاد وا زِ بیداد

Single

انفجار درد. حسین رنگچی

Musician / Kamancheh player

https://t.me/Hesam_inanlou

https://open.spotify.com/artist/5MRP7Jo0xRbY4r9pFigMRk?si=S_RNaWQnS56lrQxdLekIyg

in memory of Mohammadreza Lotfi

Hesam Inanlou

Recent comments

Rabani

mohammad mousavi

nazanim

Related tracks