تو برایم براهنی میخوانی و میخوانی و من به تناوب تو وتناوب شعرهای براهنی با رویاهایم به بیداریها عاشقتر میشوم
بخوان ساعتها بخوان دلممیخواهد زمان بایستد و ما را تماشا کند
و من و تو با قایقی از رویا در شعرها پارو بزنیم . ب…
راه می افتم اما از کجا تا کجا تا همین حالا که هستم باشم تا ه…
مرد مرگم من قلمم از دستم می افتد. و شبم رستاخیز.
و با زبان و چشم بومی من می گرید.
رفتن بمانم در رفتن این تصمیم کشنده ای بود حالا امشب ۱۴۰۱/۳/۲…