جشن چشمان تو شد اغاز
و سپس گلها
آنچنان وجد کنان خندیدند
که به منقار طلایی همه ی مرغان
خنده را از همه جا چیدند
پر زنان،رقص کنان کوچیدند
پرده خود را به کناری زد
در،درخشان شد و بگشاد،سپس
جشن چشمان تو شد آغاز
…
اول و آخر ساوندکلاود همینجاست یغما. ممنونم ازت.
چشم بگشادم و دیدم کس نیست.
خارها حتی ناگهان گل کردند تا به چشمان تو گویند سلام
Home
Feed
Search
Library
Download