ای شادی ازادی / روزی که تو باز ائی / با این دل غم پرور/ من با تو چه خواهم کرد/ غم هامان سنگین است / دلها مان خونین است / از سر تاپامان می بارد/ ما سرتا پا دردیم / ما این دل عاشق را در راه تو اماج بلا کردیم / می گفتم روزی که تو باز ائی من قلب جوانم را چون پرچم پیروزی برخواهم داشت / این بیرق خونین را بربام بلند تو خواهم افرشت
شعر: هوشنگ ابتهاج

ای شادی‌ای آزادی...محمد رضا شجریان

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

 I am inhabited by a cry.
 Nightly it flaps out
 Looking, with its hooks, for something to love.

این آرشیو شنیداری؛ نظم و نظام آنچنانی ندارد، بیشتر شبیه یک‌ انباری بزرگ است که درش باز‌ شده‌ باشد، تجربه‌ی زیسته‌ی من در طول سال‌ها با«ساندکلاد» ‌است؛ شبیه تجربه‌ی خیابان، میدان انقلاب و شهر‌گردی می‌ماند، گمان نکنم دست خالی برگردید. 
 اگر به دردتون خورد با بقیه به اشتراک بگذارید، بسیار حیاتی است که «هنر و فرهنگ» به سرعتی بالا با دیگران به مشارکت گذاشته شود؛ چرا که خلقیات انحصار‌طلبانه در این زمانه‌ی سیاه، خیانت است به ایران، مردم، فرهنگ و هنر و به آیندگان، که شاید تحمل این شب‌های سیاه به نیکی و روشنی هنر و فرهنگ آسان‌تر شود. 
#پادکست_بشنویم
#موسیقی_بشنویم 

ای شادی‌ای آزادی...محمد رضا شجریان

Erik Simonson-2