با کِشی و قوصی ظریفمی رقصید پیشِ چشممقلبم سینهام رو شکافتفهمیدم چیه دلبربیرون زدم از غارمصلوبِ شروعِ قمارافتادم توی چشماشدروازههای خماردست رو نشون داد قلب رو ربودپا رو تکون داد مغز رو ربودچالهی نافِش خورد من…
وایییییییییی 🥺🥺🥺
خندید،بشکن زد،بعدش جهان نبود متحرک
گوشم رفت روی نوت قلبش
تو ارامش زن بودنش
Home
Feed
Search
Library
Download