سکوتی ممتد
کر کننده بود سوتِ گوش
بیرمق
زُل به دیوارِ روبرو
از زیرِ در
وارد میشد یه ردِّ خون
سُر خورون، کهنه، پر جنب و جوش
مارپیچ گونه
مرموز
احوالِ خونه، مثِ هر روز
گم
چاره
کاغذها
پاره
قهوه، قهوه
کافئینِ آواره
آینهها ر…
اندر ریتد
فیلمو نگاا
بی دهن ولی بد صدا
هنوزم این نویسنده خدای میکنه🔥🌱