یه روزی فاصله هارو بر می دارم              همه جاده هارو پشت سر می گذارم
جای دیوارای سنگی و بلند من                   گلهای یاس و اقاقیا می کارم
قلبمو توی یک گلدون گلی                         کنار حوضچۀ ماهیها می کارم
یکی از همین روزا میام سراغت              یه سبد خاطره با خودم میارم
یه خونه با گل کاغذی می سازم               همۀ دارو ندارم و میذارم
قلبمو توی یک گلدون گلی                      کنار حوضچۀ ماهیها میکارم
تاهوای خونه مون بهار بمونه               دست پاییز ازما دوتا دور بمونه
یه مترسک از تو باغهای قدیمی           می گذارم گوشۀ پشت بوم خونه
رفته پاییز بذارین بهار بمونه               عطر خوب تن تو اینجا بمونه
میرم و خورشید و بی خبر میارم          دوسه روزی پیش ما دوتا بمونه
یه قناری دم درگاهی می ذارم              همه آوازهای خوبشو بخونه
قاصدک ها رو می گم خبر بیارن           از گل و شاپرکهای توی خونه
بادو می گم که بگه به ماه و مهتاب             که یه وقت شب نیاره به چشممون خواب
عروسکهاتو واسه بازی میاریم                  زیرآسمون آبی می خوریم تاب
سربگذار رو دامنم هرچی که خواستی          قصه می گم که نشی خسته و بی تاب
می خوام تو باغ خونمون همه گلهای اطلسی    سرتوسرا در بیارن دیگه نترسن از کسی
خانم گلهای پونه ... پا بگیرن تو خونه            نسیم بیاره بوی نرگس مست و خونه
گلهای سرخ و نسترن... که از همه قشنگترن
نگاه تو چشمات بکنن ...نگن که از تو بهترن
قصۀ دوری مادوتا تموم شد            آسمون خونه مون رنگین کمون شد
                                                                               آمریکا  1992

Haft Setareh

Baraye Dokhtaram

Baraye Dokhtaram  برای دخترم For my Daughter

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم اینجا نه و آنجا نه چه قومی...م و کجاییم حلاج وشانیم که از دار نترسیم مجنون صفتانیم که در عشق خداییم ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست گر سر برود سر تو با کس نگشاییم ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم دریاب دل شمس خدا مفخر تبریز رحم آر که ما سوخته داغ خداییم گلستان جای تو ای نازنیننم مو در گلخن به خاکستر نشینم چه در گلشن چه در گلخن چه صحرا چو دیده واکرم جز ته نوینم زعشقت آتشی در بوته دیرم در آن آتش دل و جان سوته دیرم سگت ار پا نهد بر چشمم ای‌دوست بمژگان خاک پایش روته دیرم هزاران غم بدل اندوته دیرم هزار آتش بجان افروته دیرم بیک آه سحر کز دل برآرم هزاران مدعی را سوته دیرم غم عالم همه کردی ببارم مگر مو لوک مست سر قطارم مهارم کردی و دادی به ناکس فزودی هر زمان باری ببارم به آهی گنبد خضرا بسوجم فلک را جمله سر تا پا بسوجم بسوجم ار نه کارم را بساجی چه فرمائی بساجی یا بسوجم بدل درد غمت باقی هنوزم کسی واقف نبو از درد و سوزم نبو یک بلبل سوته به گلشن به سوز مو نبو کافر به روزم فلک کی بشنود آه و فغانم بهر گردش زند آتش بجانم یک عمری بگذرانم با غم و درد بکام دل نگردد آسمانم بی‌ته گلشن چو زندان بچشمم گلستان آذرستان بچشمم بی‌ته آرام و عمر و زندگانی همه خواب پریشان بچشمم خوش آن ساعت که دیدار ته وینم کمند عنبرین تار ته وینم نوینه خرمی هرگز دل مو مگر آن دم که رخسار ته وینم مو که آشفته حالم چون ننالم شکسته پر و بالم چون ننالم همه گویند فلانی چند نالی تو آیی در خیالم چون ننالم

محمد معتمدی غزل منسوب به مولوی

شجریان - آلبوم همایون مثنوی

▨ نام شعر (ترانه): هجرت
▨ شاعر: شهیار قنبری
▨ با صدای: شهیار قنبری
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
(ما)با سقوط دستای تو
در تنم چیزی فرو ریخت
هجرتت اوج ِ صدامو
از فراز ِ شاخه آویخت

ای زلالِ سبزِ جاری
جای خوب ِ غسل ِ تعمید
بی تو باید مُرد و پژمرد
زیر ِ خاک ِ باغچه پوسید

فصلی که من با تو ما شد
فصل ِ سبز ِ خواهش ِ برگ
فصلی ما بی تو من شد
فصل ِ خاکستریِ مرگ

تو بگو جز تو کدوم رود
ناجی ِ لب‌تشنگی بود؟
جز تو آغوش ِ کدوم باغ
سایه‌گاه ِ خستگی بود

بی تو باید، بی تو باید
تا نفس دارم ببارم
من برای گریه کردن
شونه هاتو کم میآرم
 
چشم تو با هق‌هق من
با شکستن آشنا نیست
این شکستن بی‌صدا بود
هر صدایی که صدا نیست

ای رفیق ِ ناخوشی‌ها
این خوشی باید بمیره
جز تو همراهی ندارم
تا شب از من پس بگیره

با تو بدرود ای مسافر
هجرت تو بی خطر باد
پُر تپش باشه دلی که
خون به رگ‌های تنم داد

فصلی که من باتو ما شد
فصل سبز خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد
فصل خاکستری مرگ

شهیار قنبری | هجرت | با صدای شاعر

مكتبة الشيخ عبدالرزاق الدليمي 

أواخر سورة الكهف - بمقام الكرد - القارئ عبدالرزاق الدليمي (128kbit_AAC)

بیا شهر شهر فرنگه            قصه های رنگارنگه
چشماتو واکن نگاه کن          همه جا جنگه و جنگه
این روزها عروس مشرق      سینه ریزش از تفنگه
هدیه براش نیارین         سرجهازش یک تفنگه
خونه جونه خونه ای وای          خونه "جنگه " خونه ای وای

این پسربچه ی تنها    بچه ی تو  پسر ما
بهترین لباس عیدش    رخت کهنۀ تن ما
پدرش تو جبهۀ جنگ    عمرشو داده به ماها
دیگه آب خوش نرفته   ازگلوش پایین تا حالا
خونه جونه خونه ای وای     خونه "ناخوش" خونه ای وای

دخترمحلۀ ما    دختر تو خواهر ما
تو خیابانها به کاره    دربدر فکر شکاره
خیلی کم بهارو دیده    زهر پاییزو چشیده
نرسید کسی به دادش    خودفروشی شده کارش
خونه جونه خونه ای وای     خونه "فحشا" خونه ای وای
بچه های بی نشونه        این خونه محله شونه
پانزن به جعبه خالی      بپــــا    اینجا خونه شونه
صبح تا شب دنبال کارن    فکرشون یک لقمه نونه
میخوابن به شوق اینکه    ببینند خواب یک خونه
خونه جونه خونه ای وای    خونه "فقره" خونه ای وای

این جوون برادر ماست       طفلی معتاده و تنهاست
باز زده به سیم آخر          شب و روز تو آسمانهاست
این یکی گوشۀ زندون    اسم اعدامی فرداست
هم قطارش توی سلول    می گه فردا نوبت ماست
خونه جونه خونه ای وای      خونه "زندون" خونه ای وای

دست جلاد توی کاره     سردوست بالای داره
سنگهای ریزتو میدون   می گه وقت سنگساره
این دیگه کار خدا نیست          دست شیطون توی کاره
از غم مرگ عدالت    آسمون هم خون می باره
خونه جونه خونه ای وای    خونه "بیداد" خونه ای وای
خونه جونه خونه ای وای     خونه برباد رفته ای وای
                                          آمریکا 2001

Lost Dreams

Home Sweet Home

Home Sweet Home خونه

Music of North of Khorasan (Shirvan)
Publish Year : 2019
Regional Music of Iran 71
Alireza Eslami, Dotar and vocals
M. CD 535

Music of North of Khorasan (Shirvan)

Dondobay/Music of North of Khorasan(Shirvan)

شاعر: امیرحسین سام | آهنگساز: امیرحسین سام | آلبوم: زرد، سرخ، ارغوانی

www.facebook.com/delnavazan.playlist

فغان زين جدايی زين زهم بيگانگی
آنچه می‌گويی نمی‌خواهی، وانچه می‌خواهی نمی‌گويی
فغان از این زخود بیگانگی
در شهر خود غريب و خموش
نمی آيد به گوش بی طمع سلام آشنايی
كجاست همزبانی كه دارد آنچه در دل با تو می گويد
در این شب دل یکی کن با دل ای یار
که مهر صبح روشن زین سحر ماند

آنچه می گویی نمی خواهی | اشکان کمانگری

بازخوانی اثر استاد اسماعیل ستارزاده
کاری از گروه همنوازان سماعء
با تنظیم حجت قیطاقی 
خوانندگی مهدی تفکری

شجریان - آلبوم همایون مثنوی

user277425043