آهنگساز: پرویز مشکاتیان ـ اجرا: گروه عارف
خواننده: علی رستمیان، همخوان: سپیده رئیس السادات

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است

 گر مرد رهي ، غم مخور از دوري و ديري
 داني که رسيدن هنر گام زمان است
 
تو رهرو ديرينه ي سر منزل عشقي
بنگر که ز خون تو به هر گــام نشان است
 
آبي که برآسود ، زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود که پيوسته روان است
 
باشد که يکي هم به نشاني بنشيند
بس تير که در چله ي اين کهنه کمان است

از روي تو دل کندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست که خونآبه فشان است

 دردا و دريغا که در اين بازي خونين
بازيچه ي ايام دل آدميان است

 دل بر گذر قافله ي لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
 
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
 بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
 
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي است در اين سينه که همزاد جهان است

 از داد و وداد آنهمه گفتند و نکردند
 يا رب چقدر فاصله ي دست و زبان است ؟

 خون ميچکد از ديده در اين کنج صبوري
 اين صبر که من ميکنم افشردن جان است

 ازراه مرو سايه که آن گوهر مقصود
گنجي است که اندر قدم راهروان است
 هوشنگ ابتهاج

کنج صبوری ( مشکاتیان . رستمیان . رئیس سادات  ‎

صدای شاعر هوشنگ ابتهاج-پرویز اتابکی-کانون پرورش فکری کو

شجریان_در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

توبه کردی زآنچه گفتی ای حکیم
این حدیثی دردناک است از قدیم
توبه کردی گر چه می دانی یقین
گفته و ناگفته می گردد زمین
تائبی گر ز آن که جامی زد به سنگ
توبه فرما را فزون تر باد ننگ

هوشنگ ابتهاج - دکلمه

همایون شجریان- علی قمصری- مقدمه نوا- نقش خیال

آیدا شاه قاسمی_دی.mp3

[www.ahangha.net]

حامد نیک پی و رضا روحانی - خواب و خیال

Nafas ( My98Music.com)

Sara Naeini - Nafas

روبرو را نگاه میکنم
انگار دیگر هیچ نمیبینم
محو شده ای، هستی، اما وجود نداری
دور شده ای، چون غریبه شده ای 
تو دیگر نیستی
تبدیل شده ای به یک خاطره 
کمرنگ و حتی شاید که بیرنگ

عجیب این است که دلتنگت هستم
دلتنگ دست هایت
دلتنگ شنیدن صدایت
شانه هایت را خوب به خاطر دارم
خنده هایت را خوب به یاد می اورم
که چشمهایت همزمان با قهقه هایت خندان ترین چشم های جهان میشدند

اینهارا هیچ کدام شان را واضح نمیشود که دید
اما می توان احساسشان کرد
می توان آن طوری تداعی شان کرد 
که فرهاد شیرین را و لیلی مجنون را

چه میشود کرد؟
حالا من چه کنم؟
با قلبی زخمی و احوالی ناخوش
از غم نداشتن و نبودن و خالی بودن

نه راه پس دارم و نه راه پیش 
درین تنگنای تنفس
معجزه وار مگر که تو بیایی 
و مرا از زیر آوار و هجوم ترس کم داشتنت نجات دهی

سر سوزنی امید باقیست

من دلــــــتنگت هستم

همین اولین روزای خرداد 98

دلتنگی - پیام دهکردی / گریه کن - شهرام ناظری

http://www.facebook.com/deklamehayerezapirbadian

شجریان_در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

MohammadMehdi Bashiri