بهم یاد ندادن
سوزنِ بودن رو که فرو کردن توم اجازهی فریاد ندادن
دورِ دهنم موند جای پنجههاشون
ترس میوزید از لایِ نعرههاشون
من میونِ کاکتوسها قد کشیدم
خارها بالا تا پائینم رو خط کشیدن
یه مرزِ فرضی
که هیچوقت ازش رد نمی…
بم یاد ندادن
بم یاد ندادن🙂
فرشاد خدای منه❤️
چقدرررررر یه ترک میتونه دلی باشه آخه❤️